غزل شمارهٔ 1540
1. از جرعهٔ جام لایزالی
2. مستیم و خراب و لاابالی
3. افتاده خراب در خرابات
4. فارغ ز وساوس خیالی
5. بگذار حدیث دی و فردا
6. معشوق چو حاصل است حالی
7. در میکده رو شراب در کش
8. ز آن جام مروق زلالی
9. می سوز چو شمع در غم عشق
10. می نال که خوش به عشق نالی
11. بنگر که ز عشق نی بنالید
12. با این همه بی زبان دلالی
13. ماه نظرت چو کامل آید
14. خواهی قمر است و خواه لالی
15. من ذره ام و نگار خورشید
16. خورشید ز ذره نیست خالی
17. سید مست است و جام بر دست
18. در مجلس عشق لایزالی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده