غزل شمارهٔ 160
1. هفت دریا قطره ای از بحر بی پایان ماست
2. این چنین بحری ز ما می جو که این بحر آن ماست
3. گنج او در کنج دل می جو که آنجا یافتیم
4. جای گنج عشق او کنج دل ویران ماست
5. دل به دلبر داده ایم و جان به جانان می دهیم
6. گر قبول اوفتد شکرانه ها بر جان ماست
7. ما درین دور قمر خوش مجلسی آراستیم
8. جام می در دور و ما سرمست این دوران ماست
9. جز خیال روی او نقشی نیاید در نظر
10. هرچه ما دیدیم و می بینیم آن جانان ما است
11. دل به دست زلف او دادیم و در پا می کشد
12. ما پریشانیم از او ، او نیز سرگردان ماست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده