غزل شمارهٔ 248
1. در محبت جان اگر بازی خوش است
2. گر کنی بازی چنین بازی خوشست
3. یار کرمانی اگر بازی خوش است
4. دلبر سرمست شیرازی خوشست
5. رند سر مستیم و با ساقی حریف
6. با حریف خویش پردازی خوشست
7. چند گردی تو به خود گرد جهان
8. یک دمی با خویش پردازی خوشست
9. ساز ما را ذوق خوشتر می دهند
10. ساز ما با عشق پردازی خوشست
11. عشق سلطان است و تخت دل نشست
12. خانه را با عشق پردازی خوشست
13. سیم قلب تو ندارد رونقی
14. سیم قلب خویش بگذاری خوشست
15. در طریق عاشقی چون عاشقان
16. هرچه داری جمله دربازی خوشست
17. یک دمی با سید رندان بساز
18. تا بدانی ذوق دمسازی خوشست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده