شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 321

1. عشق جانان من غذای من است

2. این چنین خوش غذا برای منست

3. هر کسی را غذا بود چیزی

4. نعمت الله من غذای من است

5. با تو گویم غذای من چه بود

6. این غذا دیدن خدای من است

7. عقل بیگانه شد ز ما و برفت

8. شاه عشق آمد آشنای من است

9. گر کسی در هوای جنت هست

10. جنت و حور در هوای من است

11. دنیی و آخرت بود دو سرا

12. دو سرای چنین نه جای من است

13. وصل و هجران که عاشقان گویند

14. از فنای من و بقای من است

15. نور من عالمی منور کرد

16. این همه روشن از ضیای من است

17. من دعاگوی نعمت اللهم

18. این چنین خوش دعا دعای من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
* دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
شعر کامل
حافظ
* سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت
* تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو
شعر کامل
مولوی
* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی