غزل شمارهٔ 324
1. نعمت الله جان و عالم چون تن است
2. این چنین جان و تنی آن من است
3. مصر دل دارم عزیز حضرتم
4. جسم و جانم یوسف و پیراهنست
5. صورتم جام است و معنی می مدام
6. عشق ساقی کار من می خوردن است
7. حال ما از عقل می پرسی مپرس
8. در بیان ذوق ما او الکن است
9. رندم و در میکده دارم مقام
10. جنت المأوی مدامم مسکن است
11. شمع جمع عاشقان سر خوشم
12. حال من بر اهل مجلس روشن است
13. جام در دور است و سید در نظر
14. خوش حضوری وقت جان پروردن است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده