شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 324

1. نعمت الله جان و عالم چون تن است

2. این چنین جان و تنی آن من است

3. مصر دل دارم عزیز حضرتم

4. جسم و جانم یوسف و پیراهنست

5. صورتم جام است و معنی می مدام

6. عشق ساقی کار من می خوردن است

7. حال ما از عقل می پرسی مپرس

8. در بیان ذوق ما او الکن است

9. رندم و در میکده دارم مقام

10. جنت المأوی مدامم مسکن است

11. شمع جمع عاشقان سر خوشم

12. حال من بر اهل مجلس روشن است

13. جام در دور است و سید در نظر

14. خوش حضوری وقت جان پروردن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه
* کس برنداشتست به دستی دو خربزه
شعر کامل
رودکی
* خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم
* داغ است عشق از دل بی آرزوی من
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
* به مومیایی لطف توام نشانی داد
شعر کامل
حافظ