غزل شمارهٔ 356
1. موج و حباب و قطره درین بحر ما یکیست
2. نقش و حباب گرچه هزارند با یکیست
3. درمان درد دل چه کنم ای عزیز من
4. از دوست می رسد همه درد و دوا یکیست
5. ما و شرابخانه و رندان باده نوش
6. فارغ ز دو سرا بر ما دو سرا یکیست
7. تمثال صدهزار در آئینه رو نمود
8. دیدیم آن یکی و همه نزد ما یکیست
9. گر آشنای خویش شوی نزد عاشقان
10. معشوق و عشق و عاشق و آن آشنا یکیست
11. چون عقل احول است دو بیند غریب نیست
12. بنگر به عین عشق که شاه و گدا یکیست
13. سید ز جود خویش وجودی به بنده داد
14. معطی نعمة الله ما و عطا یکیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده