شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 393

1. لطف آن سلطان ما را انتهائی هست نیست

2. در دو عالم غیر این یک پادشاهی هست نیست

3. چیست عالم سایه بان آفتاب حسن او

4. این چنین شاه لطیفی هیچ جائی هست نیست

5. بینوایان یافتند از جود آن سلطان نوا

6. در همه لشگر گه او بینوائی هست نیست

7. دردمندانیم و می نوشیم دُرد درد دل

8. غیر این شربت دگر ما را دوائی هست نیست

9. بر در میخانه با رندان مجاور گشته ایم

10. درجهان خوشتر از این دولت سرائی هست نیست

11. کشتهٔ او را حیات جاودانی نیست هست

12. عاشقان را غیر ازین دیگر بقائی هست نیست

13. نعمت الله می نماید نور چشم ما به ما

14. مثل او آئینهٔ گیتی نمائی هست نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
* همچنانش در میان جان شیرین منزلست
شعر کامل
سعدی
* ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
* فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
شعر کامل
حافظ
* ترا دایه گر مرغ شاید همی
* پس این پهلوانی چه باید همی
شعر کامل
فردوسی