شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 41

1. در خرابات فنا ملک بقا داریم ما

2. خوش بقای جاودانی زین فنا داریم ما

3. کشته عشقیم و جان در کار جانان کرده ایم

4. این حیات لایزالی خونبها داریم ما

5. خم می درجوش و ما سرمست و ساقی در نظر

6. غم ز مخموران این دوران کجا داریم ما

7. جام دُرد درد او شادی رندان می خوریم

8. درد می دانیم و دایم این دوا داریم ما

9. دیگران گر ملک و مال و تخت شاهی یافتند

10. سهل باشد نزد ما زیرا خدا داریم ما

11. نقد گنج عشق او در کنج دل ما دیده ایم

12. این چنین گنجی طلب میکن ز ما داریم ما

13. در طریق عاشقی عمریست تا ره می رویم

14. رهبری چون نعمت الله رهنما داریم ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عارض از کافور و زلف از مشک داشت
* لعل سیراب از لبش لب خشک داشت
شعر کامل
عطار
* چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
* ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای فتنهٔ هر دوری از قامت فتانت
* آشوب قیامت را دیدیم به دورانت
شعر کامل
فروغی بسطامی