شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 441

1. سید ما بر درش مأوا گرفت

2. گوشه ای در جنت المأوا گرفت

3. خاطر ما در خرابات مغان

4. خوش مقامی یافت آنجا جا گرفت

5. مبتلائیم از بلای عشق او

6. زان بلا این کار ما بالا گرفت

7. آب چشم ما به هر سو شد روان

8. سو به سوی ما همه دریا گرفت

9. عقل رفت و یار مخموری گزید

10. عشق سرمست آمد و ما را گرفت

11. هرچه می گوئیم می گوید بگو

12. دیگری را کی رسد بر ما گرفت

13. نعمت الله سر به پای او نهاد

14. دست او یکتای بی همتا گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نار ز غم کفته شود این دل اگر من
* آگنده دل از مهر تو چون نار ندارم
شعر کامل
سنایی
* آسیای فلک از آب مروت خالی است
* تا دلت چاک چو گندم نشود نان مطلب
شعر کامل
صائب تبریزی
* احوال گنج قارون کایام داد بر باد
* در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
شعر کامل
حافظ