غزل شمارهٔ 446
1. معنی او نمود در صورت
2. نه به یک صورتی به هر صورت
3. چشم ما تا جمال معنی دید
4. معنئی بیند و دگر صورت
5. ذره ذره چو نور می بینم
6. آفتابی بود قمر صورت
7. باده می نوش و جام را دریاب
8. معنئی بین و مینگر صورت
9. هر چه بینیم صورت عشق است
10. لاجرم عاشقیم بر صورت
11. چون که معنی ماست صورت او
12. نور چشمست و در نظر صورت
13. جام گیتی نماست سید ما
14. نعمت الله نموده در صورت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده