شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 532

1. چشم ما نقش خیال او بر آتش می کشد

2. نور دیده پیش مردم بی حسابش می کشد

3. زآفتاب حسن او ذرات عالم روشن است

4. لاجرم ذرات عالم آفتابش می کشد

5. خاطر زاهد به جنت گر کشد گو خوش بود

6. جان ما جانانه مست خرابش می کشد

7. چشم ما در خواب اگر بیند خیال روی او

8. خویشتن را پیشکش حالی به خوابش می کشد

9. همدم جام مئیم و محرم ساقی مدام

10. همت عالی ما جام شرابش می کشد

11. در هوایش آب چشم ما به هر سو رو نهاد

12. دیدهٔ تر دامنش دامن در آبش می کشد

13. نعمت الله درکش خود گر کشد یار خوشی

14. گو برو با او که در راه صوابش می کشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چه مایه بر سر این ملک سروران بودند
* چو دور عمر به سر شد درآمدند از پای
شعر کامل
سعدی
* ز فراق جان من گر ز دو دیده در فشاند
* تو گمان مبر که از وی دل پرگهر ندارم
شعر کامل
مولوی