غزل شمارهٔ 597
1. عاشقی کز عشق او دم می زند
2. پشت پا بر هر دو عالم می زند
3. هر که او شیدای زلف و روی اوست
4. کفر و ایمان هر دو بر هم می زند
5. مطرب عشاق ساز ما نواخت
6. گه نوای زیر و گه بم می زند
7. از دل ما جو مسمای وجود
8. کو نفس از اسم اعظم می زند
9. نعمت الله عالم معنی دل است
10. از ادب والله اعلم می زند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده