شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 626

1. بستهٔ بند بلای تو نجاتی دارد

2. خستهٔ رنج غم تو درجاتی دارد

3. هر که شد مردهٔ درد تو نمیرد هرگز

4. کشتهٔ عشق تو جاوید حیاتی دارد

5. طاق ابروی تو محراب دل ماست از آن

6. روز و شب خاطر ما میل صلاتی دارد

7. کفر زلف تو که ایمان رخت می پوشد

8. سیئاتی است خیال حسناتی دارد

9. گر قدم رنجه کنی بر سر آبی باری

10. در نظر دیدهٔ ما آب فراتی دارد

11. به جفا از سر کوی تو دل از جا نرود

12. آفرین بر قدم او که ثباتی دارد

13. نعمت الله که سلطان جهان عشقست

14. چون گدایان ز تو امید زکاتی دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
* بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند
شعر کامل
صائب تبریزی
* صحرای عدم لاله ستان شد چو شهیدان
* با داغ تو رفتند به خون غرقه کفن ها
شعر کامل
جامی
* فریدون به داد و به تخت و کلاه
* همی داشتی راستی را نگاه
شعر کامل
فردوسی