شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 704

1. گهی عکس رخش جان می نماید

2. گهی زلفش پریشان می نماید

3. چو سنبل می کند برگل مشوش

4. سواد کفرش ایمان می نماید

5. چه زخم است اینکه مرهم ساز جانست

6. چه درد است اینکه درمان می نماید

7. چه جام است اینکه می ریزد از او می

8. چه جان است اینکه جانان می نماید

9. دلی دارم چو آئینه ز عشقش

10. همه آئینه این آن می نماید

11. جمال عشق بین و حسن معنی

12. که چون در صورت جان می نماید

13. نظر کن چشم سید تا ببینی

14. که پیدا سر پنهان می نماید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به مهربانی او اعتماد نتوان کرد
* که تازه عاشقم و خاطرش به من صافست
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* چو گل به دامن از این باغ می‌بری حافظ
* چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری
شعر کامل
حافظ
* زعشق لاله رویان داغ جانسوزی است عاشق را
* که سردیهای دوران مرهم کافور می گردد
شعر کامل
صائب تبریزی