شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 732

1. هر که او در عشق جانان جان نداد

2. بوسهٔ خوش بر لب جانان نداد

3. جود او بخشید عالم را وجود

4. آشکارا داد او پنهان نداد

5. جام می در دست و ساقی در نظر

6. فکر این و آن به آن رندان نداد

7. چون که مخموری بود دردسری

8. دردسر ساقی به سرمستان نداد

9. لایق هر کس عطا او می دهد

10. ذوق سرمستان به میخواران نداد

11. بس گران و هم سبک سر بود عقل

12. جان به عشق او از آن آسان نداد

13. نعمت الله را به ما داد از کرم

14. این چنین دادی به هر سلطان نداد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برین گونه گردد سراسر سخن
* شود سست نیرو چو گردد کهن
شعر کامل
فردوسی
* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی
* دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
* هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
شعر کامل
حافظ