غزل شمارهٔ 778
1. همه در بحر بیکران غرقند
2. چون حبابند این و آن غرقند
3. غرق آبند و آب می جویند
4. از ازل تا ابد چنان غرقند
5. تن ما چون حباب و جان موجست
6. عشق بحر است و عاشقان غرقند
7. کشتی ما کجا رسد به کنار
8. ناخدایان در این میان غرقند
9. بحر در جوش و باده در کار است
10. بر چه باشد که بحریان غرقند
11. هفت دریا درین محیط وجود
12. دیده ایم و یکان یکان غرقند
13. رند دریا دلیست سید ما
14. سید و بنده جاودان غرقند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده