شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 842

1. بیا با یوسف کنعان به سر بر

2. چو ما با او در این زندان به سر بر

3. به دلبر دل سپار و جان به جانان

4. خوشی در خدمت جانان به سر بر

5. چه گردی گرد اغیاران شب و روز

6. به جز یاران و با یاران به سر بر

7. برابر دار تا سردار گردی

8. به سرداری به سرداران به سر بر

9. به سوی ما بیا و آب و جو

10. درین دریای بی پایان به سر بر

11. دمی با زاهد مخمور بنشین

12. بیا با میر سرمستان به سر بر

13. خرابات است و ساقی نعمت الله

14. توهم با سید رندان به سر بر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
* وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
شعر کامل
حافظ
* ما ز یاران چشم یاری داشتیم
* خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
شعر کامل
حافظ
* به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
* که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم
شعر کامل
محتشم کاشانی