شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 87

1. ذوق ما داری درآ در بحر ما ، ما را طلب

2. آبرو جوئی مرو هر سو بیا ما را طلب

3. موج دریائیم و ما را دل به دریا می کشد

4. حال این دریای ما گر بایدت از ما طلب

5. ای محقق بی حقیقت هیچ شیئی هست نیست

6. عارفانه این حقیقت در همه اشیا طلب

7. هر که آید در نظر ای نور چشم عاشقان

8. دست او را بوسه ده گم کردهٔ خود را طلب

9. نقد گنج کنت کنزا را بجو در کنج دل

10. گوهر دُر یتیم مخزن دلها طلب

11. قاب قوسین از خط محور پدید آمد تو نیز

12. خط برانداز از میان معنی او ادنی طلب

13. آفتاب حسن او و چشم مردم رو نمود

14. روشنست این نور او در دیدهٔ بینا طلب

15. دنیی و عقبی و جسم و جان این و آن گذار

16. گر تو چون ما طالبی مطلوب بی همتا طلب

17. اسم اعظم را بخوان و یک مسمی را بدان

18. نعمت الله را بجو مجموعهٔ اشیا طلب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم گرمم به تو افسرده درون در نگرفت
* زاهد از حق مگذر، سردتر از کافوری
شعر کامل
حزین لاهیجی
* شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
* قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
شعر کامل
حافظ
* برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
* تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
شعر کامل
مولوی