شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 872

1. بی رخ جانان به گلزارم چه کار

2. بی هوای او به بازارم چه کار

3. گر نه کار و بار عشق او بود

4. با سر و سودای هر کارم چه کار

5. گر نباشد عکس او در جام می

6. با شراب عشق خمارم چه کار

7. دل به یمن عشق او شد تندرست

8. با صدای عقل بیمارم چه کار

9. جان من گر نه به کام او بود

10. با مراد جان افکارم چه کار

11. من انالحق گفته ام در عشق او

12. ورنه چون منصور بر دارم چه کار

13. ورنه با گفتار بسیارم چه کار

14. گفته های نعمت الله قول اوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* چو خورشید پیدا شد از پشت زاغ
* برآمد به کردار زرین چراغ
شعر کامل
فردوسی
* بید مجنونیم در بستانسرای روزگار
* سر به پیش انداختن از شرم، بار ما بس است
شعر کامل
صائب تبریزی