غزل شمارهٔ 875
1. گر تو مرد موحدی ای یار
2. چه کنی دوستی تو با اغیار
3. جام توحید نوش شادی ما
4. تا که گردی ز عمر برخوردار
5. تو به کثرت چنین گرفتاری
6. دم ز توحید می زنی هشدار
7. جام گیتی نما به دست آور
8. نظری کن به مجمع انواز
9. همه عالم خزانهٔ عشق است
10. خازنش بین و مخزن اسرار
11. دُردی درد نوش رندانه
12. دل بیمار می کنش تیمار
13. نعمت الله مدام سرمست است
14. درخرابات همدم خمار
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده