شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 944

1. از جام حباب آب می نوش

2. آن آب ازین حباب می نوش

3. جامی چو بود سبو کدامست

4. خمخانهٔ بی حساب می نوش

5. او آب حیات و تشنه مائیم

6. از چشمهٔ ما تو آب می نوش

7. می نوش می محبت او

8. مستانه در آن جناب می نوش

9. گر می نوشی تو در خرابات

10. با ساقی بی حجاب مینوش

11. از گلشن ما گلی به دست آر

12. می گیر عرق گلاب می نوش

13. از مشرب خاص نعمت الله

14. رندانه بیا شراب می نوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* علم دولت نوروز به صحرا برخاست
* زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
شعر کامل
سعدی
* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
* رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
شعر کامل
حافظ