غزل شمارهٔ 984
1. در محیطی فکنده ام زورق
2. که دو عالم در اوست مستغرق
3. نتوان زورق از محیط شناخت
4. یا وجود محیط از زورق
5. نور خوشید در سپهر یکی است
6. شد مرتب میان صبح و شفق
7. هو هو لا اله الا هو
8. نیک دریاب سر این مغلق
9. خود پرستی و ما و من گوئی
10. راه گم کرده ای ایا احمق
11. دیدهٔ ما ندید غیری را
12. تا گشودیم دیده را بر حق
13. نعمت الله جام می بخشد
14. تا بنوشید راوق مطلق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده