شمارهٔ 54
1. سخن عارفان به جان بشنو
2. این چنین گفتم آن چنان بشنو
3. بگذر از کثرت وز وحدت هم
4. بیش و کم را چه می کنی فافهم
5. گر تو فانی شوی بقا یابی
6. خود ازین بی خودی خدا یابی
7. در سراپردهٔ حدوث و قدم
8. خوش بود گر نهی قدم به قدم
9. حال عالم به ذوق اگر دانی
10. آفتاب است و سایه می خوانی
11. سایه و آفتاب بر من و تو
12. خط موهوم می نماید دو
13. خط موهوم اگر براندازی
14. خانه از غیر حق بپردازی
15. همه جا آفتاب تابانست
16. نظری کن ببین که این آنست
17. جوهر است و عَرض همه عالم
18. به وجودند این و آن فافهم
19. زر یکی صورتش هزار نمود
20. سکهٔ سرخ بی شمار نمود
21. ذات او از صفات مستغنی است
22. وز همه کاینات مستغنی است
23. اثر این و آن مجوی آنجا
24. نام چبود نشان مجوی آنجا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده