وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 109

1. هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد

2. این نگاه دور را از روی او دوری مباد

3. من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش

4. دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد

5. هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست

6. لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد

7. چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت

8. هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد

9. جوهر حسن تو کنج خانهٔ آباد نیست

10. بر بنای جان وحشی نام معموری مباد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوارم مکن که ریختن آب روی را
* با خون صد شهید مقابل نهاده اند
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
* وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها
شعر کامل
سعدی
* هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
* برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
شعر کامل
صائب تبریزی