وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 199

1. ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید

2. که سازد این کلید و قفل این زندان که بگشاید

3. به گلخن گر روم از رشک گلخن تاب در بندند

4. به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید

5. چنین کز دیدن هر ناپسندم خون بجوش آمد

6. اگر نه سیل خون زور آورد مژگان که بگشاید

7. جگر تا لب گره از غصه و سد عقده در خاطر

8. کجا ظاهر کنم وین عقدهٔ پنهان که بگشاید

9. طلسم دوستی پرخوف و گنج وصل پردشمن

10. عجب گنجیست اما تا طلسم آن که بگشاید

11. مگو وحشی که بگشاید در امید ما آخر

12. خدا بگشایداین در آخر ای نادان که بگشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بوی وصل گل از آشیان سفر کردم
* به وصل گل نرسیدم ز آشیان ماندم
شعر کامل
صائب تبریزی
* دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
* ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
* نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
شعر کامل
هلالی جغتایی