وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 221

1. که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید

2. کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید

3. رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد

4. دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید

5. ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد

6. هنوز قافله درمصر و نامه و خبر آید

7. کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را

8. ز هر دری که برانند بیش ، بیشتر آید

9. سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی

10. نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید

11. مگو که وحشیم آمد ز پی اگر بروم من

12. چه مانع است نیاید چرا به چشم و سر آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پروانه ایم، لیک نسوزیم خویش را
* در محفلی که روغن گل در چراغ نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مردم آزار محال است خجالت نکشد
* که نمک آب شود چون به جراحت گذرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
* گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
شعر کامل
سعدی