وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 355

1. شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او

2. ترک است و تندخو چه عجب بی حساب از او

3. پروانه یک زمان دگر زنده بیش نیست

4. ای شمع سرکشی مکن و رخ متاب از او

5. سر در نقاب خواب کش ای بلهوس که تو

6. بی‌یار زنده‌ای و نداری حجاب از او

7. تا پرده برگرفت ز ماه تمام خویش

8. رو زردی تمام کشید آفتاب از او

9. وحشی که نیم کشته به خون می‌تپد ز تو

10. با جان مگر برون رود این اضطراب از او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی
* تو بشکن جوز این تن را بکوب این مغز را درهم
* چرا اندر چراغ عشق چون روغن نمی‌آیی
شعر کامل
مولوی