وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 371

1. قلب سپه ماست به یک حمله شکسته

2. با غمزه بگو تا نزند تیغ دو دسته

3. پیکان ز جگر جسته و زخمی شده جان هم

4. وین طرفه که تیرت ز کمانخانه نجسته

5. امید من از طایر وصل تو بریده‌ست

6. نتوان پر او بست به این تار گسسته

7. از دور من و دست و دعایی اگرم تو

8. بر خوان ثنائی در دریوزه نبسته

9. نگذاشت کسادی که غباری بنشانیم

10. زین جنس محبت که بر او گرد نشسته

11. هرگز نرهد آنکه تواش بند نهادی

12. میرد به قفس مرغ پر و بال شکسته

13. وحشی نتوان خرمن امید نهادن

14. زین تخم تمنا که تو کشتی و نرسته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دارالقرار خانهٔ جاوید آدمیست
* این جای رفتنست و نشاید قرار کرد
شعر کامل
سعدی
* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ
* آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
* و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست
شعر کامل
محتشم کاشانی