غزل شمارهٔ 38
1. بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است
2. سلخ ماه دگر و غرهٔ ماه دگر است
3. آنکه در باغ دلم ریشه فرو برده ز نو
4. گرچه نوخیز نهالیست ، سراپا ثمر است
5. توتی ما که به غیر از قفس تنگ ندید
6. این زمان بال فشان بر سر تنگ شکر است
7. بشتابید و به مجروح کهن مژده برید
8. که طبیب آمد و در چارهٔ ریش جگر است
9. آنکه بیند همه عیبم نرسیدست آنجا
10. که هنرها همه عیب و همه عیبی هنراست
11. از وفای پسران عشق مرا طالع نیست
12. ورنه از من که در این شهر وفادارتر است ؟
13. وحشی عاقبت اندیش از آنسو نروی
14. که از آن چشم پرآشوب رهی پرخطر است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده