ظهیر فاریابی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 20

1. ای فلک سر بدان درآورده

2. که تو گویی که خاک پای من است

3. زینت آسمان و زیور ماه

4. عکس جام جهان نمای من است

5. سایبان سپهر نُه پوشش

6. آستان در سرای من است

7. حجتی کان زبان فتنه ببست

8. سر تیغ جهانگشای من است

9. آفتابی که عقل ذرّه اوست

10. ذره ای ز آفتاب رای من است

11. دو جهان را به پشت پای زدی

12. که کمین فضله سخای من است

13. پایت آزرده شد ز صدمت آن

14. خود همین ماجراگوی من است

15. درد در پایت اوفتاد به عذر

16. که گناه من و خطای من است

17. چون به پایت رسید آسیبم

18. گر ببری سرم سزای من است

19. عقل سوگند بر جهان می داد

20. که اگر در سرت هوای من است

21. به سر من که درد پاش بچین

22. که تو دانی که بوسه جای من است

23. جاودان زی که چرخ می گوید

24. که بقای تو با بقای من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
* مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی
شعر کامل
صائب تبریزی
* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
* که به شمشیر میسر نشود سلطان را
شعر کامل
سعدی