غزل شمارۀ 1112
1. نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من هم
2. نه دوست غیر تو دارم کسی نه دشمن هم
3. طمع بعمر ابد از حیات وصلم بود
4. کنون ز هجر تو راضی شدم بمردن هم
5. دریغ کشت جوانی که برق پیری سوخت
6. برفت خرمی ما بباد و خرمن هم
7. نشاط گمشده می جویم و نمی یابم
8. ز عیش مطرب و ساقی و گشت گلشن هم
9. فغان ز تیره شبی، وه کجا شد آن شبها
10. که آمدی بدرم مه زبام و روزن هم
11. جفا کش همه خلقیم و دست ما کوتاه
12. نمیرسد بگریبان کس بدامن هم
13. چراغ اهلی دلخسته برفروز از وصل
14. که جان چو شمع گدازد ز فرقت و تن هم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده