اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1164

1. نظاره تو به هر دیده کی توان کردن

2. نظر بروی تو باید بچشم جان کردن

3. بخشم و ناز نگاهی بما کنی گاهی

4. گر این نگه نکنی هم چه میتوان کردن

5. اگر بخاک افتد ذره گر بعرش رود

6. نمی توان دل بد مهر مهربان کردن

7. ز دست غم همه مویم زبان شود بر تن

8. که شرح غم نتوان بیک زبان کردن

9. لب تو گر بسخن درفشان شود خوبست

10. چه سود دیده ز حسرت گهر فشان کردن

11. اگر تو رنجه کنی پا بر آستانه چشم

12. خوش است دیده خود خاک آستان کردن

13. بر آستان تو اهلی نهاد روی دعا

14. که شرمسار شد از رو بر آسمان کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو تا با من سخن گویی ز شادی
* چو مرزنگوش گردم سر به سر گوش
شعر کامل
ظهیر فاریابی
* ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
* کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی
شعر کامل
حافظ
* این که تو داری قیامتست نه قامت
* وین نه تبسم که معجزست و کرامت
شعر کامل
سعدی