غزل شمارۀ 158
1. گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است
2. مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
3. گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک
4. حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
5. زنگ از دلم ببرد جمالش که از صفا
6. چون حسن صادقان همه حسن و صباحت است
7. ما درد پروریم و نیاز آر آرزو
8. مره م نمی خرد دل ما تا جراحت است
9. اهلی حکایت غم دل شرح می دهد
10. او را ز گفتگو نه هوای فصاحت است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده