غزل شمارۀ 225
1. هر که عاشق شد چو شمع آزاده از دل مردگی است
2. زندگی دلگرمی عشق است و مرگ افسردگی است
3. من بآزارت خوشم چون مرهم دیدار هست
4. خوشدل از یک دیدنم گر صد هزار آزردگی است
5. گر ز پیری سبزه پژمرده ام عیبم مکن
6. آخر کار گل سیراب هم پژمردگی است
7. داغ دل در پرده دارد غنچه زان رسوا نشد
8. مستی و رسوایی ما چون گل از بی پردگی است
9. گر شهید عشق شد اهلی نگویی مرده است
10. در حقیقت زندگی این است و نامش مردگی است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده