اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 226

1. گیرم که دل از یاد تو خرسند توان داشت

2. بی جان تن فرسوده نگه چند توان داشت

3. خود گوی که این طوطی دلسوخته تا چند

4. در حسرت آن لعل شکر خند توان داشت

5. با اینهمه تلخی نتوان ساخت که آخر

6. یکبوسه زان لب چون قند توان داشت

7. سودا زده چون گوش کند پند خردمند

8. این شیوه طمع هم ز هردمند توان داشت

9. ناصح همه حکمت بود این پند تو لیکن

10. گر هوش بود گوش برین پند توان داشت

11. عهد تو و سوگند تو بسیار نپاید

12. کافر بچه را چند بسوگند توان داشت

13. اهلی زهوای تو کسش باز نیارد

14. سیمرغ نه مرغیست که در بند توان داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از رشک اشک حاسد تو چون بقم شدست
* از رنج روی دشمن تو چون زریر باد
شعر کامل
انوری
* سر حق را بر سر دار فنا کرد آشکار
* در طلب منصور الحق همت مردانه کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* صائب کسی به رتبه شعرم نمی رسد
* دست سخن گرفتم و بر آسمان شدم
شعر کامل
صائب تبریزی