اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 377

1. عنان کار نه دردست مصلحت بین است

2. عنان بدست قضاده که مصلحت این است

3. به سر حسن تو ای مه نمیرسد همه کس

4. رخ تو آینه دیده خدا بین است

5. ز عارضت مژه خون فشان چه گل چیند

6. که ای چمن چو منش صدهزار گلچین است

7. بجان دوست که بهر تو دشمن خویشم

8. کمال دوستی و حد دشمنی این است

9. از آن دهان که بتنگ از حدیث تلخ آید؟

10. که تلخ گفتن او به ز جان شیرین است

11. نگاهدار دل ایشیخ دین پرست از عشق

12. که عشق روی بتان آفت دل و دین است

13. سگ در تو ز روز نخست شد اهلی

14. مرانش از در خود کاشنای دیرین است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در چمن هر دم که چون عرعر خرامان می‌شدی
* خنده بر بالای سرو بوستان می‌آمدت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
* صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
شعر کامل
حافظ