غزل شمارۀ 378
1. اگر ز کین کشی ام غم ز خشم و کینم نیست
2. زرشک غیر مسوزم که تاب اینم نیست
3. یکی به کفر خوش است و یکی به دین شادست
4. من از خیال تو پروای کفر و دینم نیست
5. نشان پای سگان تو گلستان من است
6. بغیر ازین زدو عالم گلی زمینم نیست
7. کدام شب که نه دست دعاست بر فلکم
8. کدام روز که بر خاک ره جبینم نیست
9. بغیر ناله چو مجنون نماند همنفسم
10. بجز سگان درت هیچ همنشینم نیست
11. ز طوف کوی تو پروای جنتم نبود
12. ز دیدن تو نظر سوی حور عینم نیست
13. نظر به گنج زر از گریه کی کنم اهلی
14. کدام گنج که در کنج آستینم نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده