غزل شمارۀ 379
1. آیینه است دوست گرت رشک غیر ازوست
2. در غیر او مبین که نبیند بغیر دوست
3. ای شهسوار حسن تو چو گان ز زلف ساز
4. کافتاده در ره از سرما صد هزار گوست
5. در قبضه مراد تو باشد اگر مرا
6. یک مشت استخوان چو کمان است زیر پوست
7. گاهی نگه کنی بمن ای آروزی جان
8. لیکن نه آن نگه که مرا از تو آرزوست
9. مژگان خون چکان من است این بگرد چشم
10. یا سرخ بید هر طرفی بر کنار جوست
11. اهلی غزال مشک فشانی است کلک تو
12. کز نافه های او همه آفاق مشکبوست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده