غزل شمارۀ 414
1. نصیب ما نشد از وصل یار جز غم هیچ
2. بوعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ
3. بیا که تجربه کردیم و غیر دیدن تو
4. جراحت دل ما را نبود مرهم هیچ
5. ببوسه یی دل بیچاره یی بدست آور
6. کزان شکر که تو داری نمیشود کم هیچ
7. تو نوبهار دل و جان عاشقی بازآ
8. که در جهان نتوان یافت بی تو خرم هیچ
9. ز بزم ما شرف صحبت تو مقصودست
10. بهشت اگرنه مشرف بود به آدم هیچ
11. بیار باده بگو باد برد عالم را
12. که پیش همت اهلی است هردو عالم هیچ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده