غزل شمارۀ 431
1. چو خستگان ز دردل گشاد می یابند
2. ز نا مرادی از این در مراد می یابند
3. ز باغ روی تو عشاق گل کجا چینند
4. همین بس است که بویی ز باد من یابند
5. ببین بگوشه چشمی که کشتگان غمت
6. بدین قدر دل خود از تو شاد می یابند
7. بتان شهر ببازار حسنت ای یوسف
8. متاع خوبی خود را کساد می یابند
9. ز سگ کم اند رقیبان بی ادب زان روی
10. که از سگان تو خود را زیاد می یابند
11. به کین اهلی از آن رو همیشه اند افلاک
12. که داغ مهر تواش در نهاد می یابند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده