غزل شمارۀ 447
1. گرچه در پای تو ای شمع بسی سوخته اند
2. همه این سوختگی ها ز من آموخته اند
3. عاشقان از غم خال تو چو موران حریص
4. در درون خرمنی از تخم غم اندوخته اند
5. آتش آه من سوخته دل سهل مبین
6. که چراغ فلک از آه من افروخته اند
7. بنده مردم رندم که ببازار جهان
8. بدو عالم سر یکموی تو نفروخته اند
9. دیده دل بگشا اهلی و غافل منشین
10. که حسودان بشکست تو نظر دوخته اند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده