اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 583

1. روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود

2. روزی بما گذشت که صد سال غم نمود

3. در سینه تخم مهر چه حاصل دهد که بخت

4. از زخم ناخنم همه داس ستم نمود

5. جان بخشدت سگم چو قدم بر سرم نهد

6. مارا سگ تو هم قدم و هم کرم نمود

7. تا یافتیم پایه معراج نیستی

8. راه هزار ساله بما یک قدم نمود

9. عشق تو بسته بود ره از شش جهت بخلق

10. هجرت دلیل ما شد و راه عدم نمود

11. گر راه کعبه بر دگران میزند صنم

12. اهلی دلش بکعبه دل آن صنم نمود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
* به عمل کار برآید به سخندانی نیست
شعر کامل
سعدی
* چه بندی دل اندر سرای سپنج
* چه یازی به رنج و چه نازی به گنج
شعر کامل
فردوسی
* خاک پیش تشنگان هرگز نگیرد جای آب
* چاره مخمور می، تریاک نتوانست کرد
شعر کامل
صائب تبریزی