غزل شمارۀ 596
1. چراغ چشم دل آن دلربا بر افروزد
2. که تا نگاه کنی از حیا بر افروزد
3. خوش است آتش مجنون و شان خرمن سوز
4. نه آتشی که ز باد هوا بر افروزد
5. چو آفتاب وصالت نمی شود طالع
6. چراغ طالع ما از کجا بر افروزد
7. رخش ز دیدنم آن آفتاب دل افروخت
8. چو آشنا نگرد آشنا بر افروزد
9. فلک چراغ دلم گر نمی کند روشن
10. به رغم آتش محنت چرا بر افروزد
11. ز شمع بخت تو اهلی فروغ دل دورست
12. مگر زعیب چراغی خدا بر افروزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده