اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 607

1. بر آستان حرم زاهدی که سر میزد

2. شبش به میکده دیدم دری دگر میزد

3. خوش آنکه در ره خود روی چون رزم میدید

4. ز نعل مرکب خود سکه یی بزر میزد

5. شعاع شمع فلک پیش آتشین رویش

6. به صد هزار زبان بانک الحذر میزد

7. خراب فتنه خال و خطش نه امروزم

8. که در دل ازل این تخم فتنه سر میزد

9. ز خار پای کشیدن از آن کشیدم دست

10. که زخم سوزنم از طعنه بیشتر میزد

11. خوش آن طبیب که اهلی چو مرهمی میجست

12. هزار ناوکش از غمزه بر جگر میزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* بازیچه امواج بود کشتی خالی
* دل را ز غم و درد سبکبار مدارید
شعر کامل
صائب تبریزی