غزل شمارۀ 622
1. جان به فکر جهان نمی ارزد
2. این جهان هم به آن نمی ارزد
3. بر زمین یکزمان چو دلتنگی
4. به زمین و زمان نمی ارزد
5. سود عالم زیان عاقبت است
6. هیچ سود این زیان نمی ارزد
7. صحبت باغ اگرچه روح افزاست
8. منت باغبان نمی ارزد
9. پیش ما عاشقان نا پروا
10. زندگی رایگان نمی ارزد
11. ذوق مستی و می پرستی هم
12. طعنه ناکسان نمی ارزد
13. اهلی از کس مخواه مرهم دل
14. که به زخم زبان نمی ارزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده