اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 740

1. گرمی کوثر بدان لبهای خندان داده اند

2. جرعه دردی بما هم دردمندان داده اند

3. آنهمه خوبی که یوسف داشت در مصر جمال

4. از ملاحت دلبر مارا دو چندان داده اند

5. شاخ گل میافتد از رشک سهی قدان بخاک

6. کاینهمه شوخی باین بالا بلندان داده اند

7. پیش آن مژگان ساحر سامری گوساله است

8. بازی صد سامری آن چشم بندان داده اند

9. آب چشم و آتش آ]م نگیرد در دلش

10. چون کنم کاو را دل سختی چو سندان داده اند

11. ازغم هجران بمردن رست جان و خرم است

12. چون کسی کاو را خلاص از بند و زندان داده اند

13. رفت اهلی از جهان چونشمع خندان لب برون

14. جان بجانان عاشقان سرمست و خندان داده اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همین بس شاهد یکرنگی معشوق با عاشق
* که بلبل عاشق است و گل گریبان پاره می سازد
شعر کامل
صائب تبریزی
* به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
* نگردد زیردست آن کس که از اهل کرم باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
* که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد
شعر کامل
مولوی