اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 792

1. گر من از درد تو مردم هرگزت دردی مباد

2. جان من گر خاک شد بر خاطرت گردی مباد

3. میرم از درد و نپرسی وه چه بی دردیست این

4. کس چو من هرگز اسیر چون تو بی دردی مباد

5. یارب ای سرو سهی عاشق شوی اما دلت

6. مبتلای عشق چون خود ناز پروردی مباد

7. هر دل افکاری که شد مست از بهار عشق تو

8. چون خزان بی اشک سرخ و چهره زردی مباد

9. عیش پیران گر همه خضرند بی خوبان چه سود

10. بزم خوبان نیز بی پیر جهانگردی مباد

11. عمر جاویدان اهلی صحبت صاحبدل است

12. آفتاب عمر هم بی سایه مردی مباد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بود از موی سفید امید بیداری مرا
* بالش پرگشت آن هم بهر خواب غفلتم
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل بخواهد چید بی‌شک باغبان
* ور نچیند خود فرو ریزد ز بار
شعر کامل
سعدی
* اگر روی به هم درکشی چو نافهٔ مشک
* طمع مدار که بوی خوشت نهان ماند
شعر کامل
سعدی