غزل شمارۀ 865
1. سرم بریدی و مهر تو در دل است هنوز
2. نهال عشق مرا پای در گل است هنوز
3. اگرچه من همه عمر ار تو صبر ورزیدم
4. بجان دوست که صبر از تو مشکل است هنوز
5. زبرک ریز فنا هرکه میکند عشوه
6. ز برق غیرت عشق تو غافل است هنوز
7. درخت بخت مرا میوه کی بود شیرین
8. که هر ثمر که دهد زهر قاتل است هنوز
9. ببوی منزل یار از دو کون بگذشتم
10. هزار فرسخ بمنزل است هنوز
11. اگرچه لاف ز دیوانگی زند اهلی
12. نمیرسد پری زانکه عاقل است هنوز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده