اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 933

1. یار مستغنی و ما مستغرق دریای عشق

2. آه از استغنای حسن و وای از استیلای عشق

3. شد بعشق آن جوان موی سیاه من سپید

4. وز سر من یکسر مو کم نشد سودای عشق

5. پرسش خون شهیدان روز محشر گر کنند

6. صد قیامت هر طرف برخیزد از غوغای عشق

7. شد دل مجنون ز من سرچشمه آب حیات

8. میخورد آب از دل من آهوی صحرای عشق

9. دولت معراج معنی عشق صورت میدهد

10. نیست در راه حقیقت پایه یی بالای عشق

11. درد عشق در دل ما گر بود جان گو مباش

12. بهتر از جان است ما را درد روح افزای عشق

13. لذت عشق از همه عیش جهان شیرین تر است

14. در دل اهلی نگیرد هیچ لذت جای عشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه چشمیم تا برون آیی
* همه گوشیم تا چه فرمایی
شعر کامل
سعدی
* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی
* می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب
* هیچکس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
شعر کامل
جامی