غزل شمارۀ 970
1. از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام
2. باری چو لاله سوخته یک پیاله ام
3. من خود چه اختیار به می داشتی و جام
4. گر پیر ره پیاله نکردی حواله ام
5. پیری بسال نیست بمعنی بود یقین
6. پیرم من و مرید شراب دو ساله ام
7. شادم ز خوان وصل بسنگی که میخورم
8. یعنی سگ بتان نه ز بهر نواله ام
9. اهلی بگوش غیر فغانم کجا رسد
10. هم او که زخم زد شنود آه و ناله ام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده